تولد
گلم سلام الان که دارم برات مینویسم ساعت 5/30 صبح روز تولدته نمیدانم چرا اضطراب عجیبی دارم انقار دوباره میخوای به دنیا بیای فکر کنم همه ای مامانها اینطوری باشن اخه همه ساله اینطوریم گلم با امدنت تمام دنیا برام رنگ تازهی گرفته وجود تو صدای تو تمتم شادی را که سالها بود گم شده بود به خانه امان اورده همه هستی مامان دوستت دارم خیلی زیاد انشالله وقتی مامان شی میفهمی چی میگم گلم تولدت مبارک قرار بود امروز تولدت را جشن بگیریم اما عمه شیرین تبریز بود وملینا را نیاورده بود اخه امتحان داشت انهم زنگ میزد وبرا اینکه قراره تو تولد نباشه گریه میکرد برا همین جشن تولدت را انداختیم دو روز دیرتر که انهم باشه ارزش به دست اوردن یه دل خیلی بیشتر از به موقع بودن یه جشنه عشق مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی